کد مطلب:314614 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

دشمن قمر بنی هاشم سی ضربه شلاق می خورد
جناب مستطاب آقای محمدحسین هدایت اهوازی كرامتی را از قمر بنی هاشم علیه السلام از جناب آقای دكتر حسین چوبین عضو هیئت علمی دانشكده ی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شهید چمران اهواز چنین نقل كرده است:

18. یكی از برادران عرب زبان خوزستانی كه در كویت شغل پارچه فروشی دارد می گفت: یك روز بامداد پیرمردی كه بعدا معلوم شد از وهابی های عربستان است، از او پارچه ی پشمی خواست، آن برادر پارچه فروش به او پارچه ی پشمی داد، ولی پیرمرد اطمینان نداشت كه آن پارچه از جنس پشم است.

پارچه فروش برای او به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام قسم خورد كه پارچه پشمی است، و به لهجه عربی خود چنین گفت: «والعباس هذا القماش صوف»، قسم به حضرت عباس كه این پارچه از جنس پشم است. ناگهان آن پیرمرد به پارچه فروش سیلی محكمی زد و به او گفت: تو كافری، چون به غیر از خدا قسم خوردی (در حالی كه در قرآن مجید قسم های زیادی به غیر از خدا مانند و الشمس و الفجر و غیره) پارچه فروش از تهمت كفر و از سیلی بسیار خشمگین شد و پیرمرد وهابی را بسیار كتك زد تا اندازه ای كه او را خونین كرد. و پلیس كویت هر دو را نزد حاكم كویت برد (كه در آن زمان پدر بزرگ امیر كنونی و مرد مسنی بوده است) و این سوال و جواب رد و بدل شد. حاكم به پارچه فروش گفت: چرا این پیرمرد را كتك زدی و خونین كردی؟

پارچه فروش گفت: از او بپرس كه چرا مرا سیلی زدی؟ وهابی گفت: به غیر از خدا قسم خورد، به عباس قسم خورد. پارچه فروش در دلش راز و نیاز می كرد و به حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام توسل می جست كه محكوم نشود، چون در این صورت او را از كویت اخراج می كردند. كه ناگهان این جمله را از وهابی شنید لذا گفت: بله پارچه فروش به عباس قسم خورد، همان عباسی كه بنی امیه در كربلا به او مقام فرماندهی را دادند ولی او نپذیرفت و تا آخرین نفس با برادرش كه از مادر دیگری بود باقی ماند. من هم به نام چنین شخصیتی كه این شهامت و شجاعت را



[ صفحه 609]



دارد قسم می خورم. پس حاكم به پارچه فروش رو كرد و گفت: تو هیچ جرمی نداری و آزادی و دستور داد كه آن پیرمرد وهابی را سی ضربه شلاق بزنند و بدین ترتیب لطف و عنایت حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام شامل حال آن عرب خوزستانی شد و خشم خدا آن پیرمرد وهابی را فرا گرفت.